نشان تجارت - با این حال، هر ساله صدها هزار زوج از یکدیگر جدا میشوند؛ و اگر بچه دارید، خوشبختی و سلامتی آنها احتمالاً یکی از نگرانیهای اصلی شما خواهد بود. آیا سن خاصی وجود دارد که طلاق در آن سن، بیشترین آسیب را برای کودکان داشته باشد و بدترین سن کودک برای طلاق محسوب شود؟ آیا باید صبر کنید تا بچهها به اندازه کافی بزرگ شوند تا مفهوم جدایی و طلاق را درک کنند؟
پاسخ کوتاه این است که طلاق بر کودکان در هر سنی تأثیر میگذارد. به دلایلی که در زیر به آنها اشاره خواهیم کرد، احتمالاً برای بچههای دبستانی سختترین سن است.
اما اگر شما و شریک زندگیتان به این نتیجه رسیدهاید که چارهای جز جدایی و طلاق ندارید، بهتر است روشهای خاصی را دنبال کنید و بدانید که بچهها انعطافپذیر هستند و استراتژیهایی وجود دارد که میتوانید برای کاهش احساسات (سخت) مرتبط با آنها استفاده کنید.
«نگران نباش. بچهها آن را به خاطر نمیآورند.»
یک تصور غلط رایج وجود دارد که حافظه و یادآوری خاطرات از ۳ سالگی به بعد شروع کار میکند. محققان دریافتهاند که حافظه احتمالاً زودتر شروع به کار میکند، اما تا زمانی که ما بزرگتر شویم، بیشتر شبیه ویدیویی است که دائماً در حال ضبط است.
در یک مطالعه چشمگیر در سال ۲۰۱۱، از کودکان ۴ ساله خواسته شد تا سه خاطرهی جدیدتر خود را به یاد بیاورند. سپس ۲ سال بعد از آنها خواسته شد که همین کار را انجام دهند و همچنین از آنها در مورد خاطراتی که در اولین مصاحبه به یاد آورده بودند، سؤال شد.
محققان دریافتند که کودکان از همان ابتدای زندگی میتوانند چیزها را به خاطر بسپارند، اما خاطراتشان خیلی سریع از یادشان میرود. در مصاحبه دوم، آنها خاطرات ماهها بعد را به خاطر میآوردند و حتی برخی از آنها تجربه آنچه را که در مصاحبه اولیه مطرح کرده بودند، انکار میکردند.
به عبارت دیگر، کودک ۳ ساله شما ممکن است واقعاً دعوای پدر و مادر را در ۲ سالگی به یاد بیاورد. ممکن است یادآوری چنین حوادثی باعث ناراحتی آنها شود. اما وقتی کمی بزرگتر شدند، ممکن است هیچ خاطرهای از این دعواها نداشته باشند.
آیا این بدان معناست که نوزادان و کودکان نوپا تحتتأثیر طلاق قرار نمیگیرند؟ متاسفانه نه. تروما و ضربه روحی که قبل از رسیدن به سن پیشدبستانی اتفاق میافتد، قطعاً میتواند اثر خود را برجای بگذارد.
نوزادان یا کودکان نوپا که ماهها یا سالها با دو والدین مهربان و مراقب زندگی کردهاند، ممکن است به طلاق به صورتهای زیر واکنش نشان دهند:
وقتی یکی از والدین ناگهان دیگر در اطرافشان نیست، بیقرار میشوند.
به والدی که با او زندگی میکنند، وابسته و بیاعتماد میشوند.
از دست دادن نقاط عطف رشد یا پسرفت به سابق (به عنوان مثال، یک کودک ۳ ساله که یک سال است از پستانک استفاده نکرده است، ممکن است مجددا پستانک بخواهد).
اما راههایی نیز برای کاهش اثرات طلاق بر روی نوزاد یا کودک نوپا وجود دارد.
به عنوان مثال، شما باید تا آنجا که ممکن است یک روال ثابت را تنظیم و حفظ کنید. ثابت شده است که این سن در یک روال عادی رشد و پیشرفت میکند؛ بنابراین اگر کودک شما با والد ۱ زندگی میکند و هر آخر هفته والد ۲ را میبیند، سعی کنید با کمترین تغییرات ممکن، به آن روال ادامه دهید.
گاهی اوقات طلاق ترسناک و ناخوشایند میشود یا منجر به خروج یکی از والدین از زندگی فرزند میشود. اما بدانید که ایجاد یک محیط محبتآمیز، امن و حمایتکننده که در آن فرزند شما در معرض افراد جدید قرار میگیرد و موقعیتهای جدید را تجربه میکند، بسیار تاثیرگذار خواهد بود.
ممکن است برای مدتی سخت باشد. اما این سن، سن انعطافپذیر و سازشپذیری برای کودکتان است.
در سنین ۳ تا ۵ سالگی، کودکان درک بیشتری از دوریها پیدا میکنند. آنها سؤالات زیادی میپرسند و متوجه میشوند که چگونه میتوانند با دنیای اطراف خود سازگار شوند. البته این بدان معنا نیست که آنها مفهوم طلاق را درک میکنند. در واقع، آنها احتمالاً به شدت به امنیت و ثبات حضور والدین خود متکی هستند. زیرا آنها به تجربیات و احساسات جدید و ناشناخته روی میآورند.
اما اگر والدین باهم دعوا کنند، کودکان در این سن ممکن است به شدت احساس کنند که دنیایشان به طرز ترسناکی بهم ریخته است. این احساس که دیگر همه چیز با وجود والدینشان خوب پیش نمیرود، ممکن است باعث شود فرزند شما با گریه، ترس و اصرار معصومانه واکنش نشان دهد که شما فقط از دعوا کردن دست بکشید و به همان حالتی که بودید برگردید.
کودکان پیش دبستانی نیز ممکن است احساس کنند که همهچیز تقصیر آنهاست. آنها ممکن است مشکل خواب پیدا کنند یا بخواهند کنترل بیشتری داشته باشند. آنها احتمالاً دچار احساسات بسیار زیادی میشوند که واقعاً نمیدانند چگونه با آنها کنار بیایند.
تروما و آسیبهای قبل از طلاق میتواند خاطرات ماندگار و احساسات گیجکنندهای را در کودکتان به جا بگذارد. اما به محض اینکه یک روال برقرار شود، کودک شما میتواند دوباره احساس کند که کنترل دارد؛ حتی اگر برای مدتی تنها چیزی که دربارهاش صحبت میکند این باشد که شما و والد دیگرش دوباره کنار هم باشید.
برای کاهش تأثیر منفی در این سن، سعی کنید تا جایی که ممکن است با والد دیگر فرزندتان، حداقل در حضور فرزندتان، مسائل را مودبانه نگه دارید. دعواهای بلند را به حداقل برسانید و از بد دهنی کردن با یکدیگر خودداری کنید. کاری نکنید که باعث شود کودک شما احساس کند که باید یک طرف را انتخاب کند. (در واقع ممکن است والد «مقصر» تری وجود داشته باشد، اما کودک پیشدبستانی شما در حال حاضر نیازی به دانستنش ندارد.)
مسلماً این سختترین سن برای فرزندان برای مقابله با جدایی یا طلاق والدین یا بدترین سن کودک برای طلاق است.
دلیلش این است که آنها به اندازه کافی بزرگ هستند که بتوانند زمانهای خوب (یا احساسات خوب) را از زمانی که باهم یک خانواده بودید، به یاد بیاورند. آنها همچنین به اندازه کافی بزرگ هستند که بتوانند احساسات پیچیدهتری را در مورد تعارض و تقصیر درک کنند، البته نه به طور کامل.
ممکن سوالات زیر را بپرسند:
اگه دوستم دارید، چرا نمیتونید باهم بمونید؟من کار بدی کردم؟
آیا طلاقتان به این دلیل است که همیشه آنچه را که به من میگفتید، انجام نمیدادم؟
قول میدم بچه خوبی بشم!
آیا بابا/ مامان دیگر مرا دوست ندارند؟ آیا به همین دلیل میخواهند بروند؟
به این نکته توجه کنید: این سوالات همه حول محور خود کودک میچرخد. آنها در مورد نقش خود در طلاق تعجب میکنند و تمایل دارند بیشتر از آنچه که بین دو بزرگسال میگذرد، به آن توجه کنند.
این احساسات میتواند منجر به افسردگی در کودک شما شود؛ کوتاهمدت یا بلندمدت؛ و اثرات آنچه در این سالها اتفاق میافتد میتواند بر سلامت عاطفی آنها تأثیر بگذارد. کودک شما ممکن است گوشهگیر، منزوی و مضطرب شود.
در این میان، مهم است که شما و همسرتان سعی کنید در مقابل فرزند دبستانیتان مهربان باشید. سعی کنید اختلافات را به حداقل برسانید و جزئیات طلاق یا جدایی را پشت درهای بسته یا با کمک یک میانجی یا مشاور طلاق بررسی کنید.
زمانیکه فرزندان شما نوجوان هستند، به احتمال زیاد احساسات اساسی را که منجر به طلاق یا جدایی میشود، درک میکنند. در واقع، اگر زندگی خانگی در آشفتگی باشد، حتی ممکن است جدایی و طلاق را به عنوان یک تسکین ببینند. آنها همچنین کمتر احساس میکنند که مقصر طلاق هستند یا اینکه باهم بودن به هر قیمتی بهترین گزینه است.
نوجوانان اغلب خودمحور هستند، اما برخلاف بچههای سن ابتدایی، دنیای آنها بیشتر حول زندگی آنها در خارج از خانه میچرخد. بنابراین، آنقدر که میخواهند به زندگی خود ادامه دهند، عشق والدینشان نسبت به خود را زیر سؤال نمیبرند.
آنها شاید نگران این باشند که طلاق چگونه بر وضعیت اجتماعیشان تأثیر میگذارد (مثلاً اینکه آیا باید از دوستانشان دور شوند). اما همچنین میتوانند طلاق را به عنوان یک پتانسیل بهبود اوضاع تشخیص دهند.
به طور کلی، در این سن، پذیرش با سهولت بیشتری انجام میشود. اما به یاد داشته باشید که نوجوان شما، هنوز کودکی است که در تفکر خود کاملاً بالغ نشده است. مطمئن شوید که ابزارهایی را برای کمک به آنها برای مقابله با واقعیت جدید در اختیار دارید. ممکن است بخواهید به معلمان آنها در مورد این وضعیت جدید، اطلاعاتی انتقال دهید.
در مورد افکار و احساسات نوجوان خود صادقانه گفتگو کنید. به حرفهایشان با دقت گوش دهید. از آنها بپرسید آیا میخواهند با یک مشاور صحبت کنند.